واژگان درس
ایمان آورد (مضارع: يُؤْمِنُ): آمَنَ
پوشاند، پنهان کرد: سَتَرَ
شارژر موبایل: شَاحِنُ الْجَوَالِ
بدبختی: شَقَاوَة
روزنامه (جمع: صُحُف): صَحِيفَة
روزنامه دیواری: صَحِيفَةٌ جِدَارِيَّة
برخورد کرد (مضارع: يَصْدِمُ): صَدَمَ
ناگهان: فَجْأَةً
زشتی: قُبْح
قطعاً: لَقَدْ
چه: لِمَ
مغازه (جمع: مَحَلَّات): مَحَلّ
متأسفانه: مَعَ الْأَسَفِ
صدا زد (مضارع: يُنَادِي): نَادَى
آرام: هَادِئ
میبندند (ماضی: سَدَّ، مضارع: يَسُدُّ): يَسُدُّونَ
محبوبترین: أَحَبُّ
علامتهای راهنمایی و رانندگی: إِشَارَاتُ الْمُرُور
اداره راهنمایی و رانندگی: إِدَارَةُ الْمُرُور
مرور، گذر کردن: مُرُور
اندرزگوترین: أَنْصَحُ
آیا امکان دارد برگردی؟: أَيُمْكِنُ أَنْ تَرْجِعَ
گریه کردن/گریه: بُكَاء
بعدی: تَالِي
روز بعد: الْيَوْمُ التَّالِي
به من میدهی: تُعْطِينِي
که به من بدهی: أَنْ تُعْطِينِي
بفرما: تَفَضَّلْ
صحبت کرد (مضارع: يَتَكَلَّمُ): تَكَلَّمَ
جهت (مسیر): جِهَة
باهوش: ذَكِيّ
شارژ/اعتبار مالی: رَصِيد
بستری شد/خوابید (مضارع: يَرْقُدُ): رَقَدَ
پاسخ و معنی واژگان درس دوم عربی نهم
سلام دانشآموزان عزیز! 🧑🏫 درس دوم در مورد **ایمنی و قوانین راهنمایی و رانندگی** است. کلمات جدید این درس:
* **آمَنَ / يُؤْمِنُ**: **ایمان آورد** / **ایمان میآورد**.
* **شَاحِنُ الْجَوَالِ**: **شارژر موبایل**.
* **شَقَاوَة**: **بدبختی**.
* **صَحِيفَةٌ جِدَارِيَّة**: **روزنامه دیواری**.
* **صَدَمَ / يَصْدِمُ**: **برخورد کرد** / **برخورد میکند**.
* **لَقَدْ**: **قطعاً**، به تحقیق (حرف تأکید).
* **مَعَ الْأَسَفِ**: **متأسفانه**.
* **نَادَى / يُنَادِي**: **صدا زد** / **صدا میزند**.
* **أَنْصَحُ**: **اندرزگوترین**.
* **تَفَضَّلْ**: **بفرما** (فعل امر).
* **تَكَلَّمَ**: **صحبت کرد**.
* **ذَكِيّ**: **باهوش**.
* **رَصِيد**: **شارژ** یا اعتبار.
* **رَقَدَ**: **بستری شد**.
* **يَسُدُّونَ**: **میبندند**.
* **أَحَبُّ**: **محبوبترین**.
* **إِشَارَاتُ الْمُرُور**: **علامتهای راهنمایی و رانندگی**.
**نکته آموزشی:** در این درس با مفاهیم ایمنی مانند **إِشَارَاتُ الْمُرُور** و **مَمَرُّ الْمُشَاةِ** (گذرگاه پیاده) آشنا میشوید. همچنین به تفاوت **أَحَبُّ** (محبوبترین) که صفت تفضیل است، با **أُحِبُّ** (دوست دارم) که فعل است، دقت کنید. 💡
متن درس (الْعُبُورُ الْآمِنُ)
رَجَعَ سَجَّادٌ مِنَ الْمَدْرَسَةِ حَزِيناً؛ عِنْدَمَا جَلَسَ عَلَى الْمَائِدَةِ مَعَ أُسْرَتِهِ، بَدَأَ بِالْبُكَاءِ فَجْأَةً وَ ذَهَبَ إِلَى غُرْفَتِهِ.
ذَهَبَ أَبُوهُ إِلَيْهِ وَ تَكَلَّمَ مَعَهُ وَ سَأَلَهُ: «لِمَاذَا مَا أَكَلْتَ الطَّعَامَ؟!»
أَجَابَ: «هَلْ تَعْرِفُ صَدِيقِي حُسَيْناً؟»
قَالَ: «نَعَمْ أَعْرِفُهُ؛ هُوَ وَلَدٌ ذَكِيٌّ وَ هَادِئٌ. مَاذَا حَدَثَ لَهُ؟»
أَجَابَ سَجَّادٌ: هُوَ رَقَدَ فِي الْمُسْتَشْفَى؛ صَدَمَتْهُ سَيَّارَةٌ. وَقَعَتِ الْحَادِثَةُ أَمَامِي؛ عِنْدَمَا شَاهَدْتُهُ عَلَى الرَّصِيفِ الْمُقَابِلِ؛ نَادَيْتُهُ؛ فَقَصَدَ الْعُبُورَ بِدُونِ النَّظَرِ إِلَى السَّيَّارَاتِ وَ مِنْ غَيْرِ مَمَرِّ الْمُشَاةِ فَقَرُبَتْ مِنْهُ سَيَّارَةٌ وَ صَدَمَتْهُ. كَانَتْ سُرِعَةُ السَّيَّارَةِ كَثِيرَةً.
قَالَ أَبُوهُ: «كَيْفَ حَالُهُ الْآنَ؟» $eftarrow$ قَالَ سَجَّادٌ: «هُوَ مَجْرُوحٌ.»
فِي الْيَوْمِ التَّالِي طَلَبَ الْمُدَرِّسُ مِنْ تَلَامِيذِهِ كِتَابَةَ قَوَانِينِ الْمُرُورِ وَ رَسْمَ إِشَارَاتِ الْمُرُورِ فِي صَحِيفَةٍ جِدَارِيَّةٍ وَ رِعَايَةَ الْأَعْمَالِ الصَّحِيحَةِ فِي الشَّوَارِعِ وَ الطُّرُقِ.
ثُمَّ أَخَذَ الْمُدِيرُ تَلَامِيذَ الْمَدْرَسَةِ إِلَى مِنْطَقَةِ تَعْلِيمِ الْمُرُورِ.
وَ بَعْدَ يَوْمَيْنِ جَاءَ شُرْطِيٌّ إِلَى الْمَدْرَسَةِ مِنْ إِدَارَةِ الْمُرُورِ لِشَرْحِ إِشَارَاتِ الْمُرُورِ وَ طَلَبَ مِنْهُمُ الْعُبُورَ مِنْ مَمَرِّ الْمُشَاةِ.
كَتَبَ التَّلَامِيذُ صَحِيفَةً جِدَارِيَّةً وَ رَسَمُوا فِيهَا عَلَامَاتِ الْمُرُورِ وَ شَرَحُوا مَعَانِيَهَا.
پاسخ و معنی متن درس دوم عربی نهم
درس دوم با عنوان **«الْعُبُورُ الْآمِنُ»** (عبور ایمن) درباره یک اتفاق ناگوار است که بر اهمیت رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی تأکید میکند.
**ترجمه و مفهوم داستان:**
**بازگشت سجاد:** سجاد با ناراحتی از مدرسه برگشت. هنگامی که سر سفره با خانوادهاش نشست، **ناگهان** شروع به **گریه** کرد و به اتاقش رفت.
**گفتوگوی پدر و پسر:** پدرش نزد او رفت و با او صحبت کرد و پرسید: «چرا غذا نخوردی؟!» سجاد پرسید: «دوستم حسین را میشناسی؟» پدر گفت: «بله، میشناسمش. او پسری **باهوش و آرام** است. چه اتفاقی برایش افتاده؟»
**شرح حادثه:** سجاد پاسخ داد: **«او در بیمارستان بستری شده است؛ یک ماشین به او زد.** حادثه جلوی چشمانم اتفاق افتاد؛ وقتی او را در **پیادهروی مقابل** دیدم، صدایش زدم. او خواست **بدون نگاه کردن** به ماشینها و **بدون استفاده از گذرگاه پیاده** عبور کند. پس یک ماشین به او نزدیک شد و به او زد. **سرعت ماشین زیاد بود.»**
**اقدامات مدرسه:** روز بعد، معلم از دانشآموزان خواست تا **قوانین و علامتهای راهنمایی و رانندگی** را در یک **روزنامه دیواری** بنویسند. سپس مدیر آنها را به **منطقه آموزش ترافیک** برد. بعد از دو روز نیز یک **پلیس** از **اداره راهنمایی و رانندگی** برای توضیح علامتها و تأکید بر عبور از **مَمَرُّ الْمُشَاةِ** به مدرسه آمد.
**نکته کلیدی:** داستان به ما میآموزد که **عدم رعایت قوانین** حتی برای یک لحظه چقدر خطرناک است و **آموزش و تکرار** این قوانین چقدر اهمیت دارد. 💡